وحید نامدار عشق قاتل

اون نگاه سردت یه داستان داشت
تو قلبم انگار جای تو کم بود
قدمهایی که همیشه سنگین بود
هر بار عشق تو مرگ من بود
شب و سایه ها همه جا تاریک
دل من شکست دیگه نبود چی باقی
صدای گریه تو گوشم طنین
یه قصه تلخ با یه آخر حزین
عشق قاتل داره منو می کشه
روحم رو از تو آروم پر می بره
هر لحظه با تو اوج غم رو حس کردم
زندگی من شد یه برف که آب شد سریع
رفیق دردام عشقت همیشه بود
خاطرات خوش خیلی وقتا خواب بود
تو چشم هام حتی خوابتم روشن نبود
رهایی ازت انگار فراموشی بود
این تاریکی که دور قلبم پیچیده
لبخندام تو گذشته ها دفن شده
زنجیرهایی که عشقت بستمون زده
هر شب رویا منو سمت تو برده
عشق قاتل داره منو می کشه
روحم رو از تو آروم پر می بره
هر لحظه با تو اوج غم رو حس کردم
زندگی من شد یه برف که آب شد سریع