نوید کریمی شاه بانو

هد بستم که دلم را ندهم دست کسی
آمدی کل دلو منطقه من ریخت بهم
من تورا بعدخدا میپرستم ولی
همه میگن که مجنونه تو کافر شده است
بعدتو این دله دیوانه دگر دل نشد
رفت وآمدشدو اما به تو مانند نشد
همه میگن امیدی دگر برمن نیست
مثله من عاشقو دیوانه ات پیدا نشد
شاه بانو جان خشگلم آهو جان
همه قلبه من شده مهرتوبانو جان
بیخبر آمدیوشدی همه جان وتنم
هرکجا حرف تو باشد سر به راهه تومنم
بیقراریها کشیدم تا تورا پیدا کنم
من سرعشقه تواز دنیا دگر دل میکنم
خانت آباد شدی جانه من ای داد
امان از تو و چشمانه سیاهت
بردام ماه شوی بر آسمانم شوی
ماهه من ای دادو بیداد
شاه بانو جان خشگلم آهو جان
همه قلبه من شده مهر تو بانو جان