مهرداد اصغری ترس

من
من یه بغض بی امونم
که به لب رسیده جونم
نیستی و ابری شده حتی بی تو سقف آسمونم

ترس
ترسم از آینده اینه
که چشام تو رو نبینه
نیستی ولی قلبم به یاد توهنوز عاشق ترینه

نفس
بی تو نمی کشم یه روزم
ببین به یادتم هنوزم
یه زخم تلخ و سینه سوزم

عشق
یه قاتل سابقه داره
نمیشه راحتم بزاره
دلم همیشه بیقراره

رو به آوارم
ماه شبای تیره و تارم
من هرشب و با گریه بیدارم
تقدیر من تنهایی بوده

بی تو آشوبم
راحت برو من بعدتو خوبم
تو جنگ تو سرباز مغلوبم
اینکه نباشی خیلی زوده