مهدی نورزاده دلارام

دلم لک زده برایت برای چشمان دلربایت
دلارامم کجایی
عجب حال با صفایی به گوشم آمد صدای پایی
میدونم همین دور و ورایی
ماندم از تو بیخبر تا برگردی از سفر
چشم بر هم نمیگذارم
ماه از شرم روی تو ابر از رخ نمیکشد
بازا ماه شب تارم
دلبر دلفریبم من به جنون رسیدم
به خاطر تو شدم عاشق تو
دلبر دلفریبم دست ز جان کشیدم
به جان خودم فقط با تو خوشم
جان من با من بمان رو نکن از من نهان
عشوه کم کن بیا عاشقم کن
با تو تنها کاملم بی تو من بی حاصلم
ای نگارم تحمل ندارم