متن ترانه
پاییز و دلتنگی و بغض و ابر و بارون
پاییز و یک دنیا غروب و شمع خاموش
پاییز و یاد من و تو، تو قرنها پیش
پاییز و هر چی بود از یادت فراموش
پاییز و یک رنگینکمون رویا و خواهش
پاییز و یاد آوردن طعم نوازش
یاد قدمهای من و تو روی برگا
پاییز و تلفیق صدای باد و خشخش
پاییز و اون مرد جوون که با تو گل داد
پاییز و این مردی که جا افتاد و پژمرد
تقویم و دوره میکنم شاید بفهمم
کی چی منو تو یک نفس از خاطرت برد
تو اینورا نیستی ولی بارون که میاد
من با خیالت همقدم با ابر میشم
بارون رفیق اشکهای مرد تنهاست
وقتی که از فرط جنون بیصبر میشم
از یاد تو رفتم ولی دلتنگی من
تقصیر یادآوری فصل خزون نیست
بیحوصلهگیهامو پای عشق نگذار
این مرد جاافتاده که دیگه جوون نیست
من اینور دنیا هنوزم توی پاییز
با یاد تو اشکامو رو هم مینویسم
با خاطراتی که نباید شعر میشد
دلتنگیامو با غرورم مینویسم
هر برگ پاییز مث قطرهی اشکه
وقتی که از داغ بهار بر باد میره
من اشکهامو نذر لبخند تو کردم
اما ببین کی این وسط از یاد میره
فرقی نداره تو کدوم جای زمانم
یا اشک من با یاد چی لبریز میشه
هر آن که یاد تو منو در بر بگیره
هر چار فصل سال من پاییز میشه
از لحظهای که خونه بی عطرت رها شد
این گوشه دردآورترین نقطهی دنیاست
ای کاش میشد اسممو یادم بیارم
پاییز نام دیگهی این مرد تنهاست
تو اینورا نیستی ولی بارون که میاد
من با خیالت همقدم با ابر میشم
بارون رفیق اشکهای مرد تنهاست
وقتی که من تسلیم چنگ جبر میشم
از یاد تو رفتم ولی دلتنگی من
تقصیر یادآوری فصل خزون نیست
بیحوصلهگیهامو پای عشق نگذار
این مرد جاافتاده که دیگه جوون نیست
مشاهده بیشتر