متن ترانه
دور از هیاهوی تهی این آدما
هر شب میرم رو عرشه ی کشتی رویا
ولی آسمون من پر از رعد و برق
دریای دلم تو چنگ موج ها
همراه این موج ها میرم ازین شهر خاموش
فاصله ی این آدما شده هزار آغوش
این شهر فقط یه قصه داشت، اونم نگاه تو
که پر کشید از من و رفت سوی هزار آغوش
ای کاش جای گشتن رو لب عرشه ای بی تو
هر شب میگشتم رو لب سرخ تو
مشاهده بیشتر