علی ملکی قطار

دیگه سر عشق سرم به سنگ خورد
هرچی که زخم بود این دل تنگ خورد
یکی شکستو دست به عصا شد
بیچاره اونی که بیشتر مبتلا شد
یه کوله بار خاطره مونده ازت رو دوشم
یکی بگه خوابیو محکم بزنه تو گوشم
غمت قطار قطار شد
روی سرم هوار شد
اخرش این پرنده به
دستای تو شکار شد
به شب نشینی دلم
بیا و یک سری بزن
ببین چه حالیم اگر
چه ضربه ای زدی به من
اگر بپرسی حالمو
حال دل خرابمو
فکر نکنم دلت بخواد
که بشنوی جوابمو