علیرضا مهرکام یه سیگاری

یه فندک توی دست تو که عطرش بوی سیگاره
مچاله میشه این پاکت تومشتی که بدهکاره

خداخسته نشه ازمن که انقدرعاشقت هستم
یه داغی پشت دستم زد کسیکه دل بهش بستم

مگه میشه یه سیگاری بدون فندکش باشه
همیشه پوکه ی سیگار توی دستای اون تاشه
باهرکامی که میگیره یه غصه تو دلش جاشه

یه نخ سیگار بدون تو روی لبهام نمیشینه
بدون فندکت اینبار دیگه آتیش نمیبینه
شبیه نسخه ی هستی برای درد تنهاییم
شبیه حس یک سیگار همیشه بعد هر چاییم

چقدر باید بمیرم تا بفهمی عاشقت هستم
ازاین اصرار،حتی من یجاها جای تو خستم

نفس گیر یه دنیا زخم که ازدوری تو کهنه است
منم معروف عشقی که رسیده به ته بن بست