رضا یزدانی صد فرسخ ازت دورم

صد فرسخ ازت دورم
دنیام شبه هر لحظه
حالم مث سربازه
دلتنگ لب مرزه
کی گفته زمان آسون حل میکنه هر چیزو
زنجیر شده پایه این عقربه ها بی تو
از دل نمیره اون که از دیده من رفته
وقتی میدونم دوریش امروز میشه چند هفته
هیچ چیزی نمونده تا دیوونه بشم کم کم
اینجوری که یاد تو لولا شده به ذهنم
یه فکری به حالم کن من بعد تو نابودم
هرچی نباشه یک روز تصمیم دلت بودم
یه فکری به حالم کن من بعد تو نابودم
هرچی نباشه یک روز تصمیم دلت بودم
قلبم رو مث یه گل انداختی تو کوچه
پای تو وسط باشه جفت دستای من پوچه
هر لحظه تو تنهایی من تا اسم تورو بردم
از خاطره های تو هی تو دهنی خوردم
تو رفتی نفس رفته به خاطر من برگرد
دستات مث ماسکه اکسیژن عمل میکرد
هیچ چیزی نمونده تا دیوونه بشم کم کم
اینجوری که یاد تو لولا شده به ذهنم
یه فکری به حالم کن من بعد تو نابودم
هرچی نباشه یک روز تصمیم دلت بودم
یه فکری به حالم کن من بعد تو نابودم
هرچی نباشه یک روز تصمیم دلت بودم