توحید ناصری بی رحم

تو که قول داده بودی پوشتم وایمیستی
چرا الان که بهت نیاز دارم پیشم نیستی
آخراش دیدم چقدر بی روح و بی حسی
فهمیدم میخوای بری بهم نمی رسیم

قول داده بودی جایی نری بی من
چطور دلت اومد که تنهام بزاری بی رحم
گفته بودی تا تهش کنارتم دیدم
تو دلت با من نبودو من نفهمیدم

کجا برم یادت نیفتم عزیزم
با خاطراتت در میفتم هنوزم
من که واست کم نمیزاشتم دیوونه
از گل مگه کمتر بهت گفتم

کجا برم یادت نیفتم عزیزم
با خاطراتت در میفتم هنوزم
من که واست کم نمیزاشتم دیوونه
از گل مگه کمتر بهت گفتم

خوب توام حق داری
شاید من خیلی پاپیچت شدم اما کی
تورو دوستت داره چقدر خودم
بیا مثل قبل بسازیم با هم تا هنوز وقت داریم

وسط رویاها زدی تو جاده خاکی
منکه همه چیمو دادم تو مال من باشی
هر دفعه خواستی جداشیم گفتی این راش نیست
کاش توام یک حسی تو قلبت نسبت به من داشتی

کجا برم یادت نیفتم عزیزم
با خاطراتت در میفتم هنوزم
من که واست کم نمیزاشتم دیوونه
از گل مگه کمتر به تو گفتم

کجا برم یادت نیفتم عزیزم
با خاطراتت در میفتم هنوزم
من که واست کم نمیزاشتم دیوونه
از گل مگه کمتر به تو گفتم