امین اسدی شهزاده

پل میزنم از خانه ات تا خانه ام ای یار
تنها به این خاطر که آسان تر شود دیدار
میخوابم اما با خیال اینکه تو هستی
حس میکنم گاهی تو با این شعر هم دستی
شاید تبانی کرده ای عاشق کنی دل را
تو آمدی تا من نباشم بیش از این تنها
پر بودم از دلشوره آرامش به من دادی
اصلا نفهمیدم چه شد در قلبم افتادی

با تو جهانم رنگ و بوی دیگری دارد
دنیا کنارت لحظه های محشری دارد
شهزاده ی زیبای من ای عشق رویایی
آرام آرامم زمانی که تو اینجایی

از زندگی بیزار بودم تا تو را دیدم
یک جور دیگر زندگی را با تو فهمیدم
گاهی برایت با خودم هم سخت میجنگم
لجبازم و یک دنده ام وقتی که دل تنگم
میخواهمت با حس پاک و این دل ساده
در بهترین حالت دلم دست تو افتاده
آینده ای روشن کنارت میشود سهمم
در قلب من جایی ندارد با تو درد و غم