امیر امانی و رضا علیپور فردا

فردا حسین سر می دهد عباس و اکبر می دهد شش ماه اصغر می دهد هم اونو جعفر می دهد
امشب حسین دلداری فرزند خاهر می دهد فردا سرو دستو بدن در راه داور می دهد امشب شبه دنیا و دین با قلب مجروح و غنین گوید به زین العابدین باشد وداع آخرین
ای دل ببین حال ببین از جور قوم مصرفین
فردا این شمر لعین ابم ب خنجر میزند
فردا حسین سر میدهد عباسو اکبر میدهد
علی اضغر نازم
قربان روی ماهت اخر چ بود گناهت
برگرد جنین ب بابا
میمیرم از نگاهت
پر پر زدی ب دستم
دیدم تنت شکستم
حیران شدم عزیزم
گریان ب تو نشستم
طفل نخورده آبم
دل از عطش شبانم
بینم چهن چند تو از غم ب پیچو تابم
ای گل نو شکفته
ای از عطش نخفته
بابا مصیبتت را جز با خدا نگفته
تا ب غمت ندانم
خون گشته قلب زانم
بابا ببین چگونه امد گره ب کارم
تا تیرکین روان شد ناگه تورا نشان داد
خون گلوی از اصغر تقدیم اسمان شد
فردا حسین سر میدهد عباسو اصغر میدهد