متن ترانه
این شاعر دیوانه در بین هزاران بیت دنبال تو می گردد
انگار نمی داند آن دو چشم راز آلود در واژه نمی گنجد
چشمان تو خود شعر است یک شعر هزار آیا
تعلیق نگاه تو دیوانه کند ما را
اینجایی و هر لحظه روبروی چشمانم
می بینمت از چشمت پاسخی نمی خوانم
آرامش آن شب ها می روی خداحافظ
از حافظه ام عصمت خط نمی خورد هرگز
خداحافظ
مانند هوای شهر در اوایل پاییز
گاهی آسمان گرم گاهی ابر باران خیز
تکلیف دلت با من انگار که روشن نیست
لب های تو می لرزد تردید دلت از چیست؟
اینجایی و هر لحظه روبروی چشمانم
می بینمت از چشمت پاسخی نمی خوانم
آرامش آن شب ها می روی خداحافظ
از حافظه ام عصمت خط نمی خورد هرگز
خداحافظ
یک مسئله مجهول در میان ما مانده
یک قلب بلاتکلیف در دست تو جا مانده
آرامش آن شب ها می روی خداحافظ
مشاهده بیشتر