احسان جمشیدی تو کجایی

تو كجايي كه با دل تنگ
ميشم خيره به در
بااين چشماي تر
مي بارم تا سحر
دلم تنگ ميشه نصفه شبا
واسه رنگ چشات
واسه زنگ صدات
واسه دلبريات

لعنت به اين شب كبود
به اين شهر حسود
به هركي كه ربود
عشق و از تو چشات
يادت رفت منو زود
لعنت به اين زمونه
به اين حال خراب
به اين بغض و عذاب
به اون عشقي كه زود
شده نقشه بر آب

تو که نیستی ببینی دوریت باهام چه کرده
انگاری روی شونه هام یه کوه درد
دنیای من بی عشق تو خالی و سرده
قلب تو بدجوری به دوتاییمون بد کرده

چطور دلت اومد منو تنهام بزاری
تو که میگفتی هیچکیو جز من نداری
یه روز یه جور یه جا بازم یادم میفتی
تو برمیگردی از همون راهی که رفتی

لعنت به اين شب كبود
به اين شهر حسود
به هركي كه ربود
عشق و از تو چشات
يادت رفت منو زود
لعنت به اين زمونه
به اين حال خراب
به اين بغض و عذاب
به اون عشقي كه زود
شده نقشه بر آب